جلوی پا. برابر پا. پیش پای: گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود پیش پائی بچراغ تو ببینم چه شود. حافظ. ، قسمت مقدم پا. قسمت قدامی پا. روی پا: از سیاهی دل به تقصیرات خود بینا نشد مستی طاوس کم از عیب پیش پا نشد. صائب (از آنندراج). ، در تداول عوام، پیش پای کسی، لحظۀ قبل از آمدن او: پیش پای شما رفت، اندک زمانی قبل از آمدن شما رفت
جلوی پا. برابر پا. پیش پای: گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود پیش پائی بچراغ تو ببینم چه شود. حافظ. ، قسمت مقدم پا. قسمت قدامی پا. روی پا: از سیاهی دل به تقصیرات خود بینا نشد مستی طاوس کم از عیب پیش پا نشد. صائب (از آنندراج). ، در تداول عوام، پیش پای کسی، لحظۀ قبل از آمدن او: پیش پای شما رفت، اندک زمانی قبل از آمدن شما رفت
ممالک سفلی، یکی از ممالک اروپای غربی، واقع در کنار دریای شمال. ندرلاند. هلاند. هلند. 1- جغرافی: پیی با (ندرلاند) (هلاند) ، از ناحیتی هموار و بسیار پست تشکیل یافته. قسمتی از ساحل آن از سطح دریا نیز پائین تر است و بوسیلۀ سدها توانسته اند از این اراضی استفاده کنند. تا سال 1932 میلادی نیز خلیجی وسیع بنام ’زوئیدرزه’ قسمت شمال این مملکت را اشغال کرده بود ولی امروز همه قسمت های آن خشک شده است. اسکو، موز و رن که هر یک بشعب چند تقسیم میشود، رودهای مهم این مملکت را تشکیل میدهند. منطقه ای که در عقب سدها واقع شده، با رنج و مشقت فراوان خشک شده اند ولی امروزه آنها مزارع مهمی برای غلات و چمنهای پرمایه ای برای تربیت اغنام محسوب میشوند. اهالی این کشور در صنعت بسیار فعال اند از آن جمله در: ساختمانهای دریائی. محصولات غذائی، منسوجات، الکتروتکنیک، و کاغذسازی. مستعمرات ’هند هلاند’ متعدد و پرثروت است. هلاند که مملکتی است مشروطه، مساحت آن 34186 کیلومترمربع و جمعیت آن 6841000 تن میباشد. هلاند به 11 ایالت تقسیم میشود: هلاند شمالی، هلاند جنوبی، اوترکت، زلاند، برابان شمالی، لیم بورگ، گلدر، اوریسل، درنث، گرنینگ، فریز. پایتخت آن آمستردام و مرکز قوای مجریه لاهه و شهرهای عمده آن رتردام، اوترکت، گرنینگ و هارلم است. 2- تاریخ: نخستین ساکنین معروف هلاند باتاوها بودند که مطیع رومیان شدند و پس از آنان فریزون ها که مطیع فرانکها گردیدند. شارلمان آنان را بکیش مسیحیت درآورد و شارل لو گرو (کلان) هلاند را به کنت نشین تبدیل کرد، بعدها فیلیپ لوبن (نیکو) ، دوک دوبورگنی، آنرا بصورت مملکتی مشخص وممتاز درآورد. پس از مرگ ماری، دختر شارل لو تمرر (جسور) ، هلاند به اطریش ملحق شد. فیلیپ دوم، پادشاه اسپانی، که پس از شارل کن آن را متصرف شد، بر اهالی چندان ستم روا داشت که عصیان کردند و تشکیل جمهورئی ازایالات متحده دادند و گیوم درانژ بریاست آن منصوب گردید (1579 میلادی) و اروپا نیز در کنگرۀ وستفالی آن را برسمیت شناخت (1648). هلاند با انگلستان و فرانسه رقابت ورزید و در مائۀ هفدهم علیه لوئی چهاردهم اقدام کرد و تا حدی موفق شد. در هنگام انقلاب کبیر، سپاهیان فرانسه آن مملکت را متصرف شدند و در آنجا جمهوری باتاو را در 1795 و سپس مملکت پادشاهی هلاند را در 1806 تشکیل دادند. این مملکت در 1810 به امپراطوری فرانسه ضمیمه گردید و بسال 1815، بلژیک و هلاند یک مملکت راتشکیل دادند ولی وقایع سال 1830م. آن دو را از هم مجزّی کرد
ممالک سفلی، یکی از ممالک اروپای غربی، واقع در کنار دریای شمال. نِدِرلاند. هلاند. هلند. 1- جغرافی: پیی با (ندرلاند) (هلاند) ، از ناحیتی هموار و بسیار پست تشکیل یافته. قسمتی از ساحل آن از سطح دریا نیز پائین تر است و بوسیلۀ سدها توانسته اند از این اراضی استفاده کنند. تا سال 1932 میلادی نیز خلیجی وسیع بنام ’زوئیدرزه’ قسمت شمال این مملکت را اشغال کرده بود ولی امروز همه قسمت های آن خشک شده است. اسکو، موز و رَن که هر یک بشعب چند تقسیم میشود، رودهای مهم این مملکت را تشکیل میدهند. منطقه ای که در عقب سدها واقع شده، با رنج و مشقت فراوان خشک شده اند ولی امروزه آنها مزارع مهمی برای غلات و چمنهای پرمایه ای برای تربیت اغنام محسوب میشوند. اهالی این کشور در صنعت بسیار فعال اند از آن جمله در: ساختمانهای دریائی. محصولات غذائی، منسوجات، الکتروتکنیک، و کاغذسازی. مستعمرات ’هند هلاند’ متعدد و پرثروت است. هلاند که مملکتی است مشروطه، مساحت آن 34186 کیلومترمربع و جمعیت آن 6841000 تن میباشد. هلاند به 11 ایالت تقسیم میشود: هلاند شمالی، هلاند جنوبی، اوترکت، زلاند، برابان شمالی، لیم بورگ، گلدر، اوریسل، درنث، گرنینگ، فریز. پایتخت آن آمستردام و مرکز قوای مجریه لاهه و شهرهای عمده آن رتردام، اوترکت، گرنینگ و هارلم است. 2- تاریخ: نخستین ساکنین معروف هلاند باتاوها بودند که مطیع رومیان شدند و پس از آنان فریزون ها که مطیع فرانکها گردیدند. شارلمان آنان را بکیش مسیحیت درآورد و شارل لو گرو (کلان) هلاند را به کنت نشین تبدیل کرد، بعدها فیلیپ لوبن (نیکو) ، دوک دوبورگنی، آنرا بصورت مملکتی مشخص وممتاز درآورد. پس از مرگ ماری، دختر شارل لو تمرر (جسور) ، هلاند به اطریش ملحق شد. فیلیپ دوم، پادشاه اسپانی، که پس از شارل کن آن را متصرف شد، بر اهالی چندان ستم روا داشت که عصیان کردند و تشکیل جمهورئی ازایالات متحده دادند و گیوم درانژ بریاست آن منصوب گردید (1579 میلادی) و اروپا نیز در کنگرۀ وستفالی آن را برسمیت شناخت (1648). هلاند با انگلستان و فرانسه رقابت ورزید و در مائۀ هفدهم علیه لوئی چهاردهم اقدام کرد و تا حدی موفق شد. در هنگام انقلاب کبیر، سپاهیان فرانسه آن مملکت را متصرف شدند و در آنجا جمهوری باتاو را در 1795 و سپس مملکت پادشاهی هلاند را در 1806 تشکیل دادند. این مملکت در 1810 به امپراطوری فرانسه ضمیمه گردید و بسال 1815، بلژیک و هلاند یک مملکت راتشکیل دادند ولی وقایع سال 1830م. آن دو را از هم مجزّی کرد
خوراکیی که با شیر و برنج پزند شیر با شیروا. طرز تهیه آن چنین است: به اندازه لازم شیر گیرند و برای هر من شیر پنج سیر یا کمتر برنج در شیر ریزند و بار کنند و قدری هم شیر را کنار بگذارند و دیگ را بر روی آتش هم زنند بگذارند تا پخته شود. اگر سفت شود و پخته نشود قدری آب ریزند نزدیک پخته شدن آن شیری را که کنار گذاشته اند با شکر و گلاب و هل در آن ریزند و پس از چند جوش بردارند
خوراکیی که با شیر و برنج پزند شیر با شیروا. طرز تهیه آن چنین است: به اندازه لازم شیر گیرند و برای هر من شیر پنج سیر یا کمتر برنج در شیر ریزند و بار کنند و قدری هم شیر را کنار بگذارند و دیگ را بر روی آتش هم زنند بگذارند تا پخته شود. اگر سفت شود و پخته نشود قدری آب ریزند نزدیک پخته شدن آن شیری را که کنار گذاشته اند با شکر و گلاب و هل در آن ریزند و پس از چند جوش بردارند
آن مقدار که یک پیل حمل تواند کرد باریک پیل پیلوار، بسیاربسیار: زبهرنام اگرشاه زاولی محمود به پیلوار بشاعرهمی شیانی داد کنون کجاست بیا گو بجود شاه نگر که جود او بصله گنج شایگانی داد. (معزی)
آن مقدار که یک پیل حمل تواند کرد باریک پیل پیلوار، بسیاربسیار: زبهرنام اگرشاه زاولی محمود به پیلوار بشاعرهمی شیانی داد کنون کجاست بیا گو بجود شاه نگر که جود او بصله گنج شایگانی داد. (معزی)
آنکه از پدر و مادری سالخورده زاده و بدین سبب ضعیف و زشت باشد: چرا از سرمای کم متالم میشویکمگر پیر زایی، کسی که با موی سفید و بهیئت پیران ترنجیده پوست و زشت بدنیا آید
آنکه از پدر و مادری سالخورده زاده و بدین سبب ضعیف و زشت باشد: چرا از سرمای کم متالم میشویکمگر پیر زایی، کسی که با موی سفید و بهیئت پیران ترنجیده پوست و زشت بدنیا آید
روغن دان، 0 ظرفی کوچک که در آن لحاف دوزان پیه کنند و سوزن در آن فرو برند تا چرب شود و آسانتر در جامه فرو رود و آسانتر بر آید، 0 پیه سوز 0، ساعت قراضه ساعت بدکار و بی ارزش 0 یا مثل پیه دان 0 ساعتی بد کار وبی ارز
روغن دان، 0 ظرفی کوچک که در آن لحاف دوزان پیه کنند و سوزن در آن فرو برند تا چرب شود و آسانتر در جامه فرو رود و آسانتر بر آید، 0 پیه سوز 0، ساعت قراضه ساعت بدکار و بی ارزش 0 یا مثل پیه دان 0 ساعتی بد کار وبی ارز
آنکه از قبل پاید و پاسی دارد پیش پاینده. جلو پا برابر پا: گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شودک پیش پایی بچراغ تو ببینم چه شودک (حافظ)، بخش مقدم پا قسمت قدامی پای: از سیاهی دل بتقصیرات خود بینا نشد مستی طاوس کم از غیب پیش پا نشد. (صائب) یا پیش پای کسی. لحظه ای پیش از آمدن او: حسن پیش پای شما رفت. یا پیش پای چپ سردادن (نهادن)، هنگام دخول در مسجد و مکانهای مقدم باید اول پای راست را پیش گذاشت و اگر کسی پای چپ جلو نهد خطا وبی احترامی کرده، خوبی را ببدی تلافی کردن: مر جفاگر را چنینها می دهم پیش پای چپ چسان سر می نهم. (مثنوی)
آنکه از قبل پاید و پاسی دارد پیش پاینده. جلو پا برابر پا: گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شودک پیش پایی بچراغ تو ببینم چه شودک (حافظ)، بخش مقدم پا قسمت قدامی پای: از سیاهی دل بتقصیرات خود بینا نشد مستی طاوس کم از غیب پیش پا نشد. (صائب) یا پیش پای کسی. لحظه ای پیش از آمدن او: حسن پیش پای شما رفت. یا پیش پای چپ سردادن (نهادن)، هنگام دخول در مسجد و مکانهای مقدم باید اول پای راست را پیش گذاشت و اگر کسی پای چپ جلو نهد خطا وبی احترامی کرده، خوبی را ببدی تلافی کردن: مر جفاگر را چنینها می دهم پیش پای چپ چسان سر می نهم. (مثنوی)
آنکه پیش برد کسی که قبل از دیگران ببرد، آنکه عده دستهای برده اش پیش از حریف خاتمه یابد. یا سه دست پیش بر. (در نرد و غیره) یعنی سه دست بازی را از حریف زودتر بردن، (اسب دوانی) اسبی که جایزه نخستین را میبرد و برنده اول است
آنکه پیش برد کسی که قبل از دیگران ببرد، آنکه عده دستهای برده اش پیش از حریف خاتمه یابد. یا سه دست پیش بر. (در نرد و غیره) یعنی سه دست بازی را از حریف زودتر بردن، (اسب دوانی) اسبی که جایزه نخستین را میبرد و برنده اول است